بایگانیِ دستهٔ ‘اندیشه’

دوستان خوب به این وبلاگ خوش امدید

نداشتن اندیشه ازخطرناک ترین آشوب ها وبن بست های اجتماعی به شمارمی رود،متاسفانه این مساله درجهان ابزاری وکشورهای که بحران منازعه را پشت سرگذاشته، به صورت مهلک وکشنده وجود دارد.

نداشتن اندیشه امروزین نه تنها که ما رادرحاشیه ای معرفتی جهان قرار داده بلکه در دایره عقلانیت نوین بشری هیج جایگاهی نداریم.

جغرافیایی بنام افغانستان نیز ازاین امر مستثنی نیست وازنداشتن شگرد وانگیزه فکری در رنج عذاب است.

نه تنها درافغانستان سه دهه بحران جنگ های داخلی ،غنامندی های فکری ما را به یغما برد؛ بلکه لایه های تاریخی سرزمین ما پر از روایت های بزرگ جزم اندیشی ،انحطاط وارتجاع است.

اما؛همزمان با به وجود  آمدن حکومت انتقالی درکشورنهاد های آموزشی وعلمی  بار دگر رنگ وبوی امیدوارانه تری به خود گرفتند،وفصلی جدیدی ازتاریخ فراروی تحصیلات عالی درکشور باز شد.

خوش بختانه بسیار زود دانشگاه ها درسطح کشور از نظر ساختار  با رشد قابل ملاحظه همراه شدندودانشگاه ها به دانشکده های بیشتری دست یافتند و داوطلبان تحصیلات عالی بیشتر ازا آنچه توقع می رفت به این مراکز روی آوردند و تا جایی که امروز عملاازجذب تعدادی زیادی از مراجعین عاجز اند.

این دگر گونی را می توان در هرات ازهرجایی دیگر بیشر لمس کرد، فاکتور های زیادی هستند که هرات را از سایر ولایت های دیگر افغانستان متمایز ساخته است؛

امنیت نسبی بهتر، موقعیت مهم هرات وعلم دوست بودن مردم هرات.

با گذشت یک دهه از این دگرگونی اما هنوز مشکلات وجود دارند که بیشتر ازپیش بر نگرانی ها می افزاید.

وهنوز جای سوال باقیست که با آنکه افغانستان مخصوصا هرات در گذشته از اندیشه زا  ترین  جاها بوده ومهد بزرگترین اندیشمندان به شمار می رفته اند؛ اما امروز جای خالی اندیشه را نه تنها درسطح عمومی بلکه در دانشگاه ها که مغز متفکر یک جامعه را می سازند  به وضوح می توان مشاهده کرد.

تولید اندیشه از نوشتن یک کتاب آغاز می شود تا آرایه یک نظریه وتبدیل ان به یک قانون علمی.

امروز در دانشگاه های افغانستان با آنکه خوش بختانه افرادی توانای زیادی وجود دارند؛ اما به ندرت می توان کتابی را یافت که آنرا استاد دانشگاه نوشته کرده باشد.

این مسئله در هرات بیشتر ملموس است ؛ با انکه در دانشگاه هرات، تعدادی زیادی از استادان را کسانی تشکیل می دهندکه از سویه علمی بالایی برخوردارند اما چه تعداد کتاب را می توان یافت که توسط این استادان نوشته شده باشند وما را از کتاب های وارداتی بی نیاز سازد ویا حد اقل به عنوان یک مرجع قابل استفاده باشند.

آیا لازم نیست که در دانشگاه هرات حد اقل یک نشریه تخصصی وجود داشته داشته باشد که در ان استادان مقالات علمی شان را ارایه کند؟ آیا مقلات علمی هم نوشته می شوند؟

چرا در میان دانشکده های ده گانه هرات کسی وجود ندارند که حد اقل مدعی داشتن یک اندیشه خاص به خودش را داشته باشند.

با وجود آنکه دانشگاه های کشور مدت ده سال می شود که دانشجو فارغ می دهند؛ اما از میان این دانشجویان چند تن آنان توانسته به عنوان وزنه ای علمی مطرح شوند.

چرا دنشجوی خلاقی وجود ندارند وشوق مطالعه ؛تحقیق در میان دانشجویان وجود ندارند وهمه از همه چیز خسته اند.

همه ای این نمونه ها ازخلای جدی اندیشه در در سطح عمومی ودانشگاه ها حکایت می کند.

حلا پرسش این است که دلایل این امر چیست؟

دو دلیل را به صورت گذرا می توان بر شمرد یکی که وابسته گذشته وتاریخ مان می شود و دلیل که مربوط به وضعیت وشرایط فعلی مان می شود.

با نیم نگاهی به گذشته افغانستان با یک تاریخ پرازجزم اندیشی وانحطاط رو برو می شویم تاریخی که اندیشمندان این مزر وبوم اندیشه هایش را به خارج از جغرافیایی افغانستان پروبال داده اند ومجبور به ترک دیار شده اند.

شاید جرم ارتجاع چندین صد ساله تاریخ سنتی ماست که کسی دیگر بر نخواسته تا دربرابرساختار های فرتوت دیروز وبی خاصیت که حالا درگیر ان هستیم؛ عصیان کنند.

اما دلیل امروزی انرا می توان بی توجهی مسولین به ظرفیت سازی در دانشگاه ها دانست.

نه ظرفیت سازی برای استادان ونه هم دانشجویان ، ارتباط میان استاد و دانشجو مبدل شده به یک چپتر درسی وباز پس ان دادن در امتحان،هیج عشقی وجود ندارند، استاد از دانشجو خسته اند ودانشجو از استاد؛ چون همه خالی از اندیشه اند.

التبه وجود تعداد کسانی را که فراتر از این ها عمل می کنند نمی توان نادیده گرفت اما انگشت شمار اند.

اما انچه مهم است پی آمد این وضعیت است وادامه این  روند ما را به کدام سو خواهند برد.

بی تردید می توان گفت که این ره که دانشگاه ها در ان روان است به ترکستان است.

ادامه این روند یعنی تحویل دادن یک دانشجو به جامعه که نه تنها قدرت فکر کردن را ندارد بلکه جرئت فکرواندیشه کردن را هم ندارد، دانشجو نه تنها که پوسته تعصبات بی اساس را درتمام حوزه ها نشکسته بلکه بیشتر گرفتارآن می شود.

با این وجود چگونه می توان از قشر سنت گرایی های بی اساس،قوم گرایی، تعصبات خشک ومهلک بیرون جست وبه یک جامعه ایده آل وشکوفا دست یافت.

من فکر می کنم داشتن یک برنامه بلندمدت ومنسجم برای بیرون رفتن از این بحران از هرچیز دیگر ضروری تر به نظر می رسد.

باید تحصیلات عالی را هدفمند کرد وبه فکر گرفتن یک مدرک لیسانس نباید بود.

محمد علی جاوید